آمار سایت

قالب وبلاگ

کد نمایش آب و هوا

کد نمایش آب و هوا

آمار سایت

قالب وبلاگ

داستان عاشقانه شمار ه یک - ستاره سهیل


ساعت فلش

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کد نمایش آب و هوا

کد نمایش آب و هوا

خداوند متعال می فرماید : « ... همچنان بنده ام با کارهای مستحب به من نزدیک می شود، تا آنجا که دوستشمی دارم . در نتیجه، گوش شنوایش، چشم بینایش، زبان گویایشو قلب دریابنده اش می شوم . اگر مرا بخواند، پاسخش دهم و اگراز من درخواست کند، به او ببخشم» . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

فال حافظ

ستاره سهیل
سفارش تبلیغ
درباره



ستاره سهیل

وضعیت من در یاهـو
کا مبیز
سلام بر دوستان عزیزم من کامبیز 25ساله از ماهدشت هستم این وبلاک برای بهترین و تنها کسی که وار د زندگیم شده تنظیم می کنم کا مبیز
پیوندها
قاصدک
جزین
عشق سرخ من
یاوران کتاب
سکوت خیس
سایه
سکوت ابدی
هم نفس
حقوقی و فقهی
أنّ الارض یرثها عبادی الصالحون
رنگین کمان
حباب خیال
سفیر دوستی
ستاره
دلنوشته ها
.: شهر عشق :.
دنیای کامپیوتر و شبکه
بچه ها من تنهام!!!کمک
مهاجر
عشق گمشده
جوجولی
آموزشی- روانشناسی
درس های زندگی
قافیه باران
من.تو.خدا
حرم الشهدا
بنفشه ی صحرا
کلبه تنهایی
جیغ بنفش در ساعت 25
مردود
جبهه فرهنگی امام روح الله مازندران محمودآباد
مرگ عاشق
مکاشفه مسیح
به وبلاگ بر بچون دزفیل(دزفول) خوش اومهِ
بی خیال بابا بخند
کنج دلتنگی های من!
اصولی رایانه
روستای چاهک
نبض شاهتور

می گذره ...
دفتر خاطرات من
عدالت جویان نسل بیدار
هر چه می خواهد دل تنگت بگو
اللهم عجل لولیک الفرج
مهنازوپسراش
دنیای شادی
خوش مرام
خورجین عشق
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک...
*ایستگـــــــــــــــــــــــــــاه انـــــــــــــــــــــرژی*
دلگویه های دو خادم
« تندیس تک »
غلط غو لو ت
Cyberom UTM
بهار صداقت**
هنوز مال منی
زازران همراه اخر
عشق یعنی همه چیز
امیررضا حسنی
zoheir
آهنگهای بروز دنیا
هیچستان
برای خودم
ستاره خاموش
دوست خوب
اسمس بارون
جیگر نامه
* گل نرگس *
روستای الله آباد( تربت حیدریه)
جیگر طلا
سه ثانیه سکوت
طعم مهربانی
ایستگاه دلتنگی
جوک و خنده
خبری، اجتماعی، طنز، فرهنگی
شرکت مدرن سازه توربین(ساختمان سازی (برادران جلیلی))
آسمانی ها
آشنا
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
مسائل شیطان پرستی در ایران و جهان
شیطون
آسمون عشق
خورشید نی ریز
انجمن تربیت بدنی
عسل....
جبهه مدیریت
ஜ♥*•.ღ☆دنیاوتقلب بچگی قشنگتره نه؟ஜ
تنها یک رویا
تنهایی
هر چی بخوای

بمب خنده
همه چیز اینجاست
تنها
کلینیک گیاهان آپارتمانی
زنبورعسل
عاشقانه
یکی بود هنوزهم هست
باران
sayeh.
منتظر عاشق
اهسته اهسته
دنیای این روزای من...
عاشقانه ها
جوونی کجایی...
روانشناسی _ مطالب جالب
شرکت نمین فیلتر
خرسند
همه چیز از همه جا
نیروی هوایی دلتا ( آشنایی با جنگنده های روز دنیا )
جست وجوگر
کسب درآمد با مشاهده تبلیغات
ماه آسمون من
نور خدا
اس ام اس عاشقانه
تنهایی تنها...
داستان های زیبا وخواندنی
اس ام اس های خوشگل
دوست داشتنی
تنهایی من
عاشقانه
صبح صادق: وبلاگ خصوصی علی محبی
سلام خوش اومدین
پسر شمالی
بهترین اسلحه:عشق
دنیای نفیس
رنگارنگ
وابستگی
زهرا70
دلتنگی
عشقولانه ها
عاشقانها
پرنیان
بی صدا میخوانمت
سایه
قصه ها وافسانه های ملل
کلام راسخ
یه دنیا دلتنگی
نفوذی
دوست من
تنهایی
کیوکوشین کاراته
عشق بی انتها
عشق من عاشقتم
یاس کبود فاطمه
راه بی پایان..
همدردتو
دلنوشته های من
اصلاحات اساسی
0761
عشق آسمونی
برنامه نویسی پیشرفته - ساخت برنامه های حسابداری
دل تنگی های فهیمه
درد دلهای جوونی
هرجوردوست داری!
دنیای امروز
آرشیو یادداشت‌ها

خسته بود، ساعت پنج صبح بلند شده بود و رفته بود سر کار و الان ساعت چهار و نیم بعد از ظهر بود. داشت کارهاشو جمع و جور می کرد و آماده می شد که بیاد خونه که یهو موبایلش زنگ زد. صفحه موبایلشو نگاه کرد تا ببینه کیه. آره خودش بود. با خوشحالی کلید سبز رنگو زد و گفت "سلام مهربون دوست داشتنی من" و جواب شنید "سلام". همیشه همینجور بود. همیشه سعی میکرد از جمله های عاشقونه استفاده کنه ولی زیاد جمله های عاشقونه نمی شنید. البته از این موضوع ناراحت نبود چون میدونست که "زن مظهر ناز است و مرد مظهر نیاز" و کشیدن ناز اونیکه همیشه براش ناز میکرد و دوست داشت. بهش گفت"خانومی قشنگم چقدر خوب کاری کردی زنگ زدی، می دونی که وقتی صدای لطیفتو می شنوم همه خستگی ها از تنم می ره بیرون؟" و شنید"آره بابا".

-         خوب ملوسکم جی شد که یهو یاد ما کردین؟

-         آخه پیش هیلا ام. می خواستم باهاش حرف بزنی.

-         یعنی دلت برام تنگ نشده بود؟

-         نه، پریروز دیدمت

-         ولی من خیلی دلم برات تنگ شده.

-         ولش کن، بیا با هیلا حرف بزن.

-         ولی من میخوام با تو حرف بزنم

-         گوشی....

و بی توجه به حرفش گوشیو داد به هیلا. بهش برخورده بود ولی چون دوسش داشت نمی خواست چیزی بگه که ناراحتش کنه. می ترسید اگه اعتراض کنه ممکنه اونو از دست بده. نه... حتی فکر از دست دادنشو هم نمی تونست تحمل کنه چه برسه به حقیقتشو.

       - سلام.

       - سلام، شما هیلایید؟

       - آره

       - خوشبختم.

       - منم

       - بهتون تبریک میگم که همچین خاله ای دارید. خیلی دوست داشتنیه. من که واقعا دوسش دارم.

       - الکی نگو، شما پسرا همتون اول به آدم می گین که "دوست دارم، عاشقتم، تو تنها کسی هستی که من باهاشم" و ازین حرفا ولی یه مدت که می گذره فیلتون یاد هندستون می کنه.

       - ببین، من الان خستم، حوصله بحث کردن با شما رم ندارم. میشه خواهش کنم گوشیو بدین به خالتون؟

 

و با یه لحن تمسخر آمیزی می شنوه "فعلا"...".

دوباره صدای کسیو که خیلی دوست داشته می شنوه:

-         باحاش حرف زدی؟

-         آره متاسفانه

-         ازش خوشت اومد؟

-         منظورت چیه؟

-         نمی خوای باحاش دوس شی؟

یهو حس کرد یه پارچ آب سرد ریختن رو سرش.

 

-         چی داری میگی؟ اصلا میفهمی؟

-         آخه خیلی دوس داره یه دوس پسر دلشته باشه.

 

دیگه تحملش تموم می شه. یه لحظه به سرش می زنه قطع کنه. ولی می بینه فایده ای نداره، چون بعدش باید کلی منت کشی کنه تا دوباره دلشو بدست بیاره. بهش گفت:

 " مثل اینکه من هرچی به تو می گم دوست دارم تو اصلا باور نمی کنی. بابا من چه جوری بهت بگم که به اندازه همه آسمونا دوست دارم؟ چرا با من اینجوری می کنی؟"

 

-         "آخه میدونی چیه؟ امروز با هیلا رفته بودیم فلکه دوم یه دوری بزنیم که یه زانتیاییه برامون بوق زد. ما هم یخورده ناز کردیمو بعدش سوار شدیم. نمی دونی چه پسر با مزه ای بود. برامون کلی جک بی ادبی گفت. ما هم خجالت می کشیدیم هم خوشمون می اومد. آخر سر بمن گفت که می خواد باهام ازدواج کنه. منم شمارشو ازش گرفتم. الان هم چون دلم برای تو می سوزه که می خوای منو از دست بدی می خوام با هیلا دوستت کنم. اونم دختر خوبیه ها. تازه از من خوشگل ترم هست."

 

دیگه نمی تونست تحمل کنه. سرخ شده بود. دستاش می لرزید. می خواست یه چیزی بگه ولی زبونش بند اومده بود. همونجا روی زمین نشست. موبایلشو از گوشش جدا کرد و نگاهش کرد. یه صدای نامفهومی از توش می اومد ولی دیگه نمی خواست بفهمه اون صدا چی می گه. کلید قرمز روی گوشی رو زد.

فقط فکر می کرد:

"بعد از اینهمه وقت آخه چرا؟ منی که حتی یه بارم اونو از خودم ناراحت نکرده بودم آیا واقعا" این مزدم بود؟ یعنی توی این مدت که من فکر می کردم فقط مال منه سوار چند تا ماشین دیگه شده بود؟ چند نفر دیگه رو داشت؟ شاید اشتباه از من بود که هیچ موقع خودم نبودم و همیشه اونی بودم که اون می خواست."

 

<< راستشو بخواید من که فکر می کنم همیشه خوب بودن خیلی بده >>

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط کا مبیز 90/4/26:: 12:24 عصر     |     () نظر


head>

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس